دو روزه زیر نظر خواهر دکترمون سرترالین رو شروع کردم! باشد که رستگار شوم! از این تپش قلب و افسردگی و فکر و خیال ها نجات پیدا کنم و برم تو عالم بیخیالی. ولی خب این فقط درمان داروییه افسردگیه برای اینکه بتونم ظاهر زندگیم رو حفظ کنم، من درمان روحیش که حرف زدن و خالی شدن و درست کردن چاله چوله های روحمه که از بچگی و بودن توی یه خانواده ی عتیقه ایجاد شده رو چجوری تامین کنم؟ فعلا چاره ای نیس جز ریختن تو خودم و تحمل تپش قلبِ مزخرف.


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها